یادداشت های پراکنده من

از هر دری سخنی

یادداشت های پراکنده من

از هر دری سخنی

ندای درون


حرف هایی برای خودم نوشته بودم ، بدینگونه  :


همین الان بهترین فرصت برای جشن گرفتن است...

جشن را زمانی میگیرند که شادی باشد...

شادی همیشه هست... کافی است توهم غم ها را کنار بگذاریم ...


تربیت از درون تو آغاز می شود. این را زمانی فهمیدم که ضبط خودرو را فراموش کرده بودم بردارم و در هین رانندگی هیچ منبع صوتی برای همنوا شدن نداشتم ... نه کتاب صوتی  و نه فایل صوتی موسیقایی ... آرام و ساکن و تنها صدای خودرو من را همراهی میکرد...

آنجا بود که به ذهنم رسید (از درون نجواهایی و آرامشی درونم بود و داشت با من حرف می زد) ،خوب که گوش دادم دیدم که  ما آنچنان هم به تربیت از بیرون نیاز نداریم و دنیای درونمان حرف های زیادی برای گفتن دارد.


بسیاری از اشتباهات را نکرده می توان تصور کرد


طوری بیاندیش و زندگی کن که انگار همه دارند تو را میبینند 


غذای سنگین نخور ، زود بخواب و به موقع ، با زیاد کار کردن ، هم کیفیت کار اکنون تو پایین می آید و هم هوشیاری فردایت (مگر آنکه چنان عشقی در سرت باشد ، که نه بگذارد الان بخوابی و  فردا نیر به شوق آن سر از بالین جدا کنی)


دیگران گفته اند : هر آنچه در پی آنی ،آنی

و این حرف های بسیاری می تواند داشته باشد.



نقاشی های من

مرا صدا کردند ، 

گفتند چند تا چیز به تو می دهیم و برو بشین هر کاری می خوای بکن... دوتا از اون چیزا اینا بودن:


1-تعدای مداد سیاه و سفید

 ( گفتن خودت هم میتونی بگردی و چنتا  مداد رنگی هم پیدا کنی)

2-لوح سفید 

( گفتن انقدرجنسش  خوبه که نیاز زیادی به مراقبت نداره و سفید خواهد ماند و خیلی باید تلاش کنی که اونو تیره کنی)


الان مدتی هست که دارم نقاشی کشیدن یادمیگیرم  و با رنگ ها سرگرم هستم .

بعضی وقتا مدت زیادی میگردم تا یه رنگ خاص رو برای یه گوشه از نقاشیم پیداکنم.



آرزوی گوش تو

ار مولانا چنین خواندم :

آرزوی گوش تو هوشم برید ...

بعد فهمیدم چرا  حسین علیزاده ، نوازنده بزرگ تار ایرانی می گفت"بهترین و امن ترین و لذت بخش ترین جای جهان برای من صحنه اجرای کنسرت است"

احتمالا آنجا جایی بوده که همین آرزوی گوش برایش برآورده می شده است.

و امروزهاین موضوع را در جاهایی زیادی میبینیم...

اینستاگرام ، و انواع شبکه های اجتماعی دیگر ... و می بینیم که چه لذتی دارد که بخشی از زندگی خود را به اشتراک بگذاریم و به طریقی ارزوی گوشی به حرف ها ی خود را برآورده سازیم...

و همچنین یکی از بندگان خدایی که رفته بودیم صحبت کنیم  ببینیم برای ادامهزندگی به توافق می رسیم یانه  میگفت ، یکی از لذت بخش ترین کارهای دنیا برای من این است که کسی به حرف هایم گوش فرا دهد. 




شاد و خندان خوشحال و سپاسگزارم خدای خویش را

خدای من ، 

دوستت دارم 

به همین دلیل ساده که زمانی که  خطا کنم ، حالم را بد می کنی ،...

 حالم بد می شود و همین بد شدن حال یعنی تو با من (بوده ای) و الان دیگر با من نیستی و این حال من را بد می کند و این یک نشانه از طرف توست...

سپاسگزارم تو را که چنین با  شاد یا غمگین کردنمان به ما  اشاره میکنی که چه را هی را برویم و کدام را نه...

راستی می خواستم از تو بابت آفریدن قهوه سپاسگذاری کنم... 

قهوه را آفریدی که زمانی که کسل هستیم و نمی توانیم برایت (برای خودمان) برقص درآییم ، انرژی گرفته و دوباره زندگی را شروع کنیم.

***

تشکر می کنم از تو که آدم باحالی همچون دکتر الهی قمشه ای را آفریدی ...

همون که می گفت ، فقط ما نیستیم که عاشق خدا هستیم ، او هم عاشق ماست