یادداشت های پراکنده من

از هر دری سخنی

یادداشت های پراکنده من

از هر دری سخنی

چشمهایش - بزرگ علوی

   

در ایامی که ویروس کرونا شایع هست این کتاب را  با سرعت بیشتری به پایان بردم .

هم متن جذاب کتاب باعث این امر شد و هم قرنطینه های خانگی و ساعات کمتر کاری شرایطی را فراهم آورده است تا با فراغ بال بیشتری ، فعالیت های نظیر مطالعه کتاب را در برنامه خود داشته باشیم.


از این کتاب جملاتی را با علامت  + نقل میکنم  و در این وبلاگ می نویسم تا برای مرور های بعدی و دیگران در دسترس باشد:


+پستو های روح او مخازن درد و رنج بود و استاد هرگز میل نداشت مردم بفهمند که چه زجری تحمل می کند.


+استاد می خواست به مردم خدمت کند و از این راه نقاشی میکرد و فقط به همین دلیل هنرش به دل می نشست.


+از نگاه او لطیف ترین تارهای روح انسان به ارتعاش در می آمد.


+او (استاد) بدون اینکه فخر و مباهات کند ، اراده خویش را بر همه تحمیل می کرد . خوش لباس بود و پایبند به نظم و ترتیب.


+دو دلی آدم را به کارهای عجیبی وا می دارد .


+دو دستی نقابی را که بر صورت اش زده بود ، نگه داشته بود.


+دیگر شیرین زبانی در کار نبود ، نقاب از صورتش افتاده بود.


+ این مرد در سخن گفتن عجیب صرفه جو بود... 


+هر لذتی وقتی دوام پیدا کرد ، زجر و مصیبت است.

+


+در بیان احوالات طالبان هنر  و هنرمندی:

-بیشتر کسانی که به شکار این مرغ خوش بال و پر می روند ، و راه پر مصیبت هنرمند را پی میگیرند، وسط راه وا می زنند. از صد نفر نود نفر وازده هستند.


+ در جواب افسردگان و نا امیدان کسی گفته بود : تنبل هستی ، برو کار کن تا طعم زندگی را بچشی


+ بهترین دوستم آن بود که رک و رو راست ، نا فهمی من را به رخم کشید و دو رو نبود.


+در میدان ماندن : اگر بخواهی چیزی از آب در بیایی، نباید از میدان در بروی. ملا شدن چه آسان ، آدم شدن چه سخت است.


+ فرنگیس میگوید : (استاد می توانست فرشته درون من را پرورش دهد ، اما حس نفرت درون من را بر انگیخت . چون به من توجهی نکرد)


+خداداد گفت : (ممکن  نیست بتوانی هنر مند قابلی بشوی ، آخر این سنگلاخ پر خطری است تو هرگز زجر ناکامی را نچشیده ای. کسی که در عمرش گرسنگی نچشیده باشد ، از سرما نلرزیده باشد، شب تا سحر بی خواب نمانده باشد ...)


+تا سالها در مورد هنر و هنرمند صحبت خواهد شد ، اما شاهان و وزیران همینکه مردند ، فراموش می شوند.


+ باید درد زندگی را تحمل کنی تا از دور خوشبختی به آدم چشمک بزند.


+ درد ناکامی را تحمل کن تا نقاش بشوی . کار کن ، زحمت بکش.


+برخی یک عمر کار میکنند ، و میوه اش را در آخر می چشند... تو که تازه پنج سال است که داری نقاشی می کنی.


+بیا برگرد به ایران... مردم مملکت ما آنقدر بیچاره و محتاج  به مساعدت هستند که تو از هزار راه  می توانی سودمند باشی.


+  خر مهره و گوهریکی نیستند و فرق است میان  این و آن


+استاد هرجا شکست می خورد به آستان کار پناه می برد و آرامش خود را بدست می آورد.


+ هنر مند که دردش را به رخ همه نمی کشد ، حرف نمی زند، او  منظور خودش را با اثرش بیان می کند.


پایان



نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.