این کتاب را دارم جرعه جرعه می نوشم و لذت میبرم و خوشحالم از اینکه دارم در این جا گزیده هایی از آن را می آورم :
فصل دوم : چه وقت آماده ازدواج هستیم؟
در ابتدا می گوید که ما زمانی آماده ازدواج هستیم که :
"به دنبال کمال و بی نقص بودن نباشیم"
2- زمانی که به این درک برسیم که "
" طرف مقابل در بسیاری از اوقات ممکن از نتواند حس و حال ما را درک کند و با ما همدلی کند"
3- توصیه نویسنده به اضافه کردن مورد زیر به فهرست مربوط به ویژگی ها
"فردی که می خواهم با او ازدواج کنم ، به احتمال زیاد مرا دیوانه خواهد کرد ، اما من با کمال میل با او ازدواج میکنم"
4-"باید به کل از جست و جوی انسان کامل دست برداریم و بدانیم که حداکثر چیزی که نصیب ما خواهد شد ، ازدواج نسبتا خوب خواهد بود"
5-وقتی عشق آغاز می شود ، احساس می کنیم طرف مقابل باید همه ی حالات ما را درک کند و تمامی افکار و احساساتمان را تایید کند . دوست دارید بخش های غریب مانده ی شما را درک کند... انتظار نداشته باشید از افراد یکشانی متنفر باشید و او هم مثل شما سناریوهای جنسی عجیبی در ذهن داشته باشد و دنبال عملی کردن ان ها باشد.
6- بخشی بسیار زیبا که نویسنده توصیه می کند آن را به فهرست خود اضاف کنید :
"به نظر می رسد که به خوبی من را درک می کند ولی من هرگز از یاد نخواهد برد که تکه های وسیعی از روح و روان من تا ابد برای وی و همه ی انسان های دیگر نا شناخته خواهد ماند "
7- زمانی که آماده مدیریت باشیم.
8- وقتی بدانیم عشق با آمیزش تفاوت دارد.
9- وقتی که مشتاق یادگیری و یاددان باشیم.
10-وقتی بفهمیم که تفاهم کامل نداریم.(تفاهم دستاورد عشق است و نه پیش شرط آن)گ
ادامه دارد
تا ص 37