در ادامه موارد دیگر از این کتاب زیبا را آورده ام
چه صادقانه و بدون دروغگویی به خود نوشته است که (کسی ما را تشویق نمی کند که ایرادهای خود را بشناسیم)
(فقط با غریبه ها می توان به خوبی زندگی مشترک داشت ، چون آن ها را به خوبی نمی شناسیم.)
(ما برای بسیاری از دوستان خود آن قدر مهم نیستیم که در خود واقعی ما دقیق شوند و آن را تجزیه و تحلیل کنند ، آنها فقط می خواهند شب خوبی را در کنا ما داشته باشند)
(یکی از مزایای نشناختن خود این است که تصور می کنیم زندگی کردن با ما چقدر رحت و لذت بخش است ، البته توهمی بیش نیست اما باآن خوش هستیم)
(دیگران را نمی شناسیم ، درست به همان اندازه که خود را نمی شناسیم)
(دیگران هم به این راحتی ها اجازه نخواهند داد ایرادهایشان را بشناسیم)
(ما باید ساز و کارهای روانی شخصی که می خواهیم با او ازدواج کنیم را بشناسیم)
و همچنین آگاهی کسب کنیم از نگرش او به اموری نظیر (جنسی ، پول ، کودک و فرزند پروری ، وفاداری و صداقت)
و همچنین عادت های روزانه او و مقایسه با عادت های روزانه خودمان
(وقتی چنین شناخت عمیقی را بدست نیاورده باشیم ، روی موار ظاهری تکیه کرده و خود را راضی می کنیم که گزینه خوبی را در دسترس داریم)
(ما با ادم های اشتباهی ازدواج میکنیم چون مجرد ماندن را وحشتناک میدانیم )
(نوع سومی از ازدواج نیز وجود دارد که نه به دلایل حسابگرانه (پول و ثروت ) و نه از سر غریزه (احساسات تند و نیرومند) است.
بلکه ارزوها و هوا و هوس های خود را به بوته شناخت و بررسی بیشتر می گذارد. چند ماهی وقت می گذاریم تا شاهزاده رویاهای خود را بشناسیم و عقده های روانی او را شناخته و آن را مهار کنیم.)
ادامه دارد
تا ص 22