یادداشت های پراکنده من

از هر دری سخنی

یادداشت های پراکنده من

از هر دری سخنی

اشو-آفرینش - هنرمندان

 پیش نوشت : 

هنگام نوشتن این پست از وبلاگ قصد داشتم مواردی را هم به حرف های اشو اضافه کنم  (در کنار حرفهایش من هم حرفی زده باشم برای تمرین نوشتن)... اما آنچنان جذب حرف هایش شدم که حیفم آمد نوشته ای به این زیبایی را با نوشته های خودم ناخالص کنم.

 

هرگز از خدا مقصد نسازید. 

خداوند همان راه است ،نه مقصد. خداوند این جاست، آنجا نیست.  

خداوند هم اکنون هست، پس از این نیست.  

خدا در تو هست، در من هست، همه جا هست. 

فقط خدا وجود دارد. 

بنابراین، نمیتوانی این سوال را مطرح کنی که: 

"#چرا_خدا_دنیا_را_آفرید؟"  


او هرگز آن را نیافرید، زیرا او هنوز هم مشغول آفریدن است. 



و اگر واقعاً مایلی بدانی چرا، نزد هنرمندان برو. 

نزد الهیات دان ها و فیلسوفان و روحانیون نرو،  



بلکه نزد یک ونگوگ برو وقتی که نقاشی میکشد و از او بپرس که 

چرا نقاشی میکند؟ 


نزد یک رقصنده برو و از او بپرس:  

"چرا میرقصی؟" 


نزد یک آواز خوان برو و بپرس:  

"چرا آواز میخوانی؟" 


و پاسخ را خواهی دانست. 


نقاش میگوید:"چه کار دیگر میتوانم بکنم؟  


+چرا؟! 

چرا وجود ندارد. عاشق نقاشی کردن هستم اینگونه احساس خوشحالی می کنم. 

چرای دیگری وجود ندارد. 


" از یک رقصنده بپرس: "چرا می رقصی؟ "

 و او خواهد گفت: "چه کار دیگری میتوانم بکنم؟ 

زندگی یعنی رقصیدن."  


یا از یک عاشق بپرس که چرا عشق می ورزد. 

آیا تاکنون عاشق کسی شده ای؟ 

و اگر کسی بیاید و از تو بپرسد که چرا عاشقی، چه خواهی گفت؟ 

خواهی گفت: 

"چرا؟ این که سوال ندارد. اینطوری بهترین احساسها را دارم، این گونه در اوج خودم هستم و  احساس شگفتگی دارم. 



خداوند، #خود_خلقت_است، 

#خود_خلاقیت_است. 



بنابراین من هرگز خدا را یک نقاش نمیخوانم، او را یک رقصنده می خوانم. 


وقتی که یک تابلوی نقاشی تمام شود، نقاش جداست و تابلوی نقاشی جداست. 



در رقص، کاملاً فرق دارد.


 رقص روحانی ترین پدیده است، زیرا که رقص و رقصنده یکی هستند.  

نمیتوانی آن ها را از هم جدا کنی،  

یک یگانگی عظیم وجود دارد؛  


رقصنده همان رقص و رقص همان رقصنده است. 

اگر رقص را برداری، رقصنده دیگر رقصنده نیست. 


اگر رقصنده متوقف شود، رقص متوقف می شود، اینها دو تا نیستند.  


بنابراین به شما می گویم که:  

به دنیا احترام بگذارید، 

هرگز آن را ملامت نکنید، 

خداوند درگیر آن است، او درهمه جا حضور دارد و در حال رقصیدن است. 


این چیزی است که کبیر مدام تکرار می کند: 

احساس شگفتی، احترام و عظمت کن، زیرا که او هنوز در همه جا مشغول کار است. 


میتوانی او را ببینی که هنوز در حال نقاشی کردن، مجسمه سازی و رقص است. 



خداوند چیزی نیست که زمانی در گذشته رخ داده باشد، هم اکنون نیز در حال رخ دادن است. 


او توسط من سخن می گوید، توسط شما گوش می دهد. 


خلقت هنوز در حال انجام است.


 هرگز پایانی نخواهد داشت، سفری بی پایان است.


 در واقع، جهان هستی مقصدی ندارد،...


 یک سفر خالص و یک زیارت ابدی است.


#اشو

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.