در میان یکی از همین روزهایی که سردر گم بودم ، جایی میان کامنت های دیگران زیر پست اینستاگرام یکی اینطوری نوشته شده بود:
"عشق یعنی به کسی اجازه بدی که تورو نابود کنه ولی یقین داشته باشی که این کار رو نمیکنه"
- بعد که به این جمله فکر میکنم ... :
1- اینکه ما به چه کسایی اجازه میدیم مارو نابود کنن...؟
آیا خیلی وسواسانه و منطقی عمل میکنیم و به بلند مدت فکر میکنیم که چه کسی را همراه روح خود کنیم و ...
2-آیا تنها درگیر یک احساس لحظه ای می شویم و آنقدر آن لحظه برایمان خوش آیند است که به سودای تکرار و مداومت آن لحظات ، همراهی برای روح خود پیدا میکنیم...
آیا اصلا جرات اینو داریم که وارد این ریسک بشیم ... آیا خودمون رو لایق زیبایی عشق میدونیم که وارد این ریسک بشیم...
3-انقدر ها هم ریسک نداره ... چیزی از درون تو اگر باورمندانه وجود داشته باشه (دوست داشتن خود) باعث میشه که تو حرکت کنی و برای بدست آوردن زیبایی عشق حرکت کنی... که احتمالا دو نتیجه خواهد داشت :
1- همراه می شوی با روح دیگری و زیبایی نصیبت می شود و در بخشی از زندگی پیروزمندانه بیرون جسته ای
2- همراه خوبی نمی یابی و میبینی که فرد مناسبی را انتخاب نکرده بوده ای و تنها یک تجربه نصیب تو می شود
در مورد دوم باید هوشیار بود و تنها یک درس را با خود همراه بد و نه یک درد...
....
پینوشت 1 :
همه این ها را از سر میگذرانم و یاد این شعر می افتم :
وان که این کار ندانست در انکار بماند...