یادداشت های پراکنده من

از هر دری سخنی

یادداشت های پراکنده من

از هر دری سخنی

تیر 95

  جمعا سه هزار تومن کپی از مدارک.

همان چند برگی که سه سال کاردانی و سه سال کارشناسی و یک سال ب۲ و... طول کشید...
اندکی نادم از انچه گذشته  و حسرت ک ای کاش و ... هر چه بود گذشت.
امروز رزومه کاری را برای فرودگاه قشم ارسال کردم...رزومه ای نه چندان جالب...نه نمرات خوب ...
...برنامه روزانه ای که اینروزا دنبال میکنم روزنامه انکلیسی خوندن و کتابذخوندن  پراکنده هست...
اخیرا قله ها و دره ها ر خوندم ...حس خوبش هنوز جاری هست...
حس خوب قله ها...حس گذر از دره ها....
چیزی که اینروزا باید تمرین کنم , تمرکز فعالیت در یک ضمینه هست...
یعنی میدانم که باید تمرکز کنم...
اما چیزی را گم کزده ام...
سر چند راهی گیر کرده ام...
....اخطار
یک ماه دیگه سربازی تمومه...
سفر ....سفر...سفر....
درامد....از کجا...
اولین حرکت چیه؟
موسیقی...الان ایده ای نداری
سرامیک شکسته...حرکت خوب و نهایتش سفارشات چند ملیونی و
اما کاری از دل برامده و زیبا
سفر به تهران و صحبت باذایرلاین ها...
این درست بنظر میاد
سعی و خطا و حرکت و ...
تعویض پنجره  نگاه که
شاگردی کشاورزی بکنی
پسته و باغ و ...
شاگردی موسیقی و ...
ایده های تور لیدری و تغییر منش و رفتار...در تهران و شمال...
استقلال کجایی...:-)
حرکت و شاگردی با ابراهیم داریا...
هر چه ب جز گذشته...
میداتم درست خواهد شد... انچه نیاز است خوندن بیشتر و منظم تر و.مدیریت بهتر زمان و ملاقات بیشتر با امثال ابراهیم داریا هست...
ولی بدون تا حد اقل سه سال کار کدام نیاز هست...
تا سی سالگی...
بدون اگه تمرکز نکنی...رو یه نوع فعالیت... تغییری رخ نمیده...
رویا هات یادت نره...
جهانگردی... سفر... تیپ بگ اسپرت...شنا...نظم....پدر خوب...همسر خوب...موسیقی... ارتباط لذت بخش و نه پر عز تردید و شک...
ا
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.